آيتا... قرهي: محضر مبارک آيتا... بهاءالديني(اعلي ا... مقامه الشّريف) بوديم، يک آقايي آمد که ظاهراً قبلاً دو، سه مرتبه آمده بود. گفت: آقا! يک چيزي به من بگوييد. آقا فرمودند: همان که قبلاً گفتم و قبلاً هم دو سه بار آمدي. نسخه تو فقط همان نسخه است. گفت: آقا! من الآن يک سال است...! فرمودند: پنج سال بايد اين کار را انجام دهي. من فکر کردم آقا يک نسخه خاصّي به ايشان داده است. او که داشت ميرفت، من به بهانه چاي ريختن رفتم. به آن شخص گفتم: آقا به شما چه نسخهاي دادند که فرمودند: پنج سال بايد انجام بدهي؟ گفت: هر موقع که من ميآيم، ميگويد: فقط چشمت را مواظبت کن، هر چه ميگويم ذکري به من بدهيد، ميفرمايند من به تو ذکري نميدهم، فقط همان چشمت را مواظبت کن. چاي ريختم و آمدم، آقا فرمودند: خوب، رفتي از او پرسيدي ديگر. من که ميدانم چاي ريختن، بهانه بود!
پرتوسخن